درتاریخ : 1393/06/11 به شماره : 9309970908400291 موضوعات مرتبط با این نمونه رأی و مرجع صدور این نمونه رای که در شعبه ۲۴ دیوانعالی کشور صادرشده است درباره این موضوعات می باشد: چکیده رای در تعدد جرایم تعزیری، تنها مجازات اشد نسبت به مرتکب جرم اعمال و اجرا میگردد. خلاصه جریان پرونده به حکایت اوراق پرونده پیوست در مورخه ۱۷/۷/۹۲ آقای الف.الف. ۱۵ ساله شکایتی ع.ه. آقای ب.ی. و یک نفر دیگر به اتهام آدمربائی، تهدید با چاقو و لواط به دادسرای عمومی و انقلاب الف. تسلیم میدارد و در شرح شکایت خود اعلام داشته است: ب. به اتفاق دوستش وی را سوار موتور سیکلت نموده و گفتهاند دوری میزنیم و سریع برمیگردیم، ولی ناگهان از شهر خارج کرده و به بیابان میبرند و با تهدید با چاقو و به زور با او لواط میکنند و او را به شهر برمیگردانند. نشانی از آنان ندارد، ولی شماره تلفن ب. را … اعلام میدارد. شکوائیه جهت رسیدگی به شعبه ۵ بازپرسی الف. ارجاع میگردد. آقای بازپرس شکوائیه را جهت بررسی و شناسائی و دستگیری متهمان و معرفی شاکی به پزشکی قانونی جهت معاینه و اعلام نظر به پلیس آگاهی استان م. ارسال میدارد. پزشکی قانونی با معاینه از شاکی، آثاری از دخول به مقعد شاکی مشاهده نمیکند و اعلام میدارد درصورتی که از مواد لغزنده، یا با رضایت و یا سطحی باشد، اثری بر جای نمیماند. در ۱۸/۷/۹۲ از ب. درآگاهی تحقیق گردید. اظهارداشته است: در تابستان ۹۲ یکی از دوستانم شماره تلفنی بهعنوان تلفن دختر به من داد، من زنگ بزنم ببینم کیه؛ وقتی زنگ زدم و اس ام اس دادم، جواب داد: ببینمت. جالبه بدانم چطوری شماره مرا بدست آوردهای! در پارک قرار گذاشتیم. رفتم حدود بیست دقیقه با هم صحبت کردیم، بعد برگشتم. به من پیامک داد چرا زود رفتی؟ دفعه دیگر پیاده بیا! (با دوچرخه رفته بودم) بعد از مدرسه جلو پارک قرار گذاشتیم، رفتم با هم صحبت کردیم. گفت: سوار موتور شو یک دور بزنیم، گفتم: دیرم شده، گفت: سوار شو، سریع میرسانمت. سوار شدم. نزدیک خانهمان شدیم. گفتم: همین جا است، پیاده میشوم. گفت: سریع میرسانمت. از آنجا رفت پارک. بعد از آنجا به بیابانی رفت. خانه رفتم و ماجرا را فردای آن روز به پدرم گفتم. پدرم شکایت کرد. در ۲۲/۷/۹۲ ب.ی. دستگیر میگردد و با شاکی مواجهه حضوری داده میشود. از شاکی پرسیده میشود: طرف شکایت شما آیا همین شخص است؟ می گوید: بله! از شاکی پرسیده میشود با متهم چگونه قرار گذاشتید؟ می گوید: حدود سه هفته پیش بود، تلفنی با هم قرار گذاشتیم. به پارک مادر رفتم. در آنجا دو نفر آمدند که اسمشان را یکی م. و دیگری ر. گفت. میگفتند: هممدرسه با تو هستیم، من م. را ندیده بودم، ولی ر. را دیده بودم. بعد هم از یکدیگر جدا شدیم، تا روز ۱۵/۷/۹۲ ب.ی. به من پیامک داد که میخواهم تو را ببینم. در پارک قرار گذاشتیم. ساعت ۱۵/۱۹ ب. با م. آمدهبودند ب.گفت: سوار شو، دور بزنیم. مرا وسط سوار کردند. جلو منزل ما، مرا پیاده نکردند. به پارک دیگر رفتیم. چند دقیقه آنجا بودیم. من گفتم: مرا منزل ببرید. آنها راه خود را کج کردند. مرا به آن مکان بردند. ب. به من گفت: مرا تهدید کردند و هر دو به من تجاوز کردند. بعد مرا در ته کوچهمان پیاده کردند. اظهارات شاکی به ب. تفهیم میشود. میگوید: قرار ملاقات پارک م. و د. و ج. را قبول دارم. او را زدهام، ولی تجاوزی نکردهام. از او پرسیده میشود چرا در پارک م. و د. نزدید؟ میگوید: آنجاها شلوغ بود. علت زدن وی را میپرسند. میگوید: او دوستی داشت به نام م. که مزاحم خواهرم بود. خط خواهرم را گرفتم تا با آنها قرار بگذارم. وقتی این آقا زنگ زد، گفتم من پسرم، دختر نیستم. قرار ملاقات در پارک م. گذاشتیم. قرار بعد پارک د. بود که قرار بود در ملاقات بعد م. هم باشد که نیامده. اظهارات ب. به پ. تفهیم میگردد. میگوید: م.ش. یک شماره به من داد. گفت تلفن دختر است. من هم به آن شماره زنگ زدم. فکر کردم م. شوخی کردهاست. با هم قرار گذاشتیم. بقیه همان بود که قبلاً گفتهام. مواجهه حضوری به همینجا تمام میشود. بعد از ب. ۲۲ ساله تحقیق میگردد. سوابق کیفری وی پرسیده میشود. میگوید تابحال سه بار به اتهام سرقت و کیفقاپی به زندان رفتهام. شکایت و ادعای پ. به او مجدداً تفهیم میگردد. میگوید: به خدا قسم چنین کاری نکردهام. با هم سه ماهی بود رفیق شده بودیم. با هم در پارک م. قرار گذاشته بودیم. آن روز با م. رفتیم. او را سوار موتور کردیم. پارک ج. رفتیم. چند دقیقهای آنجا بودیم. پ.گفت: میخواهم منزل بروم. ما دنبال پ. بودیم که او را بزنیم. او را از کنار پمپ بنزین به بیابان بردیم. چهار و پنج تا چک و لگد به او زدیم. من از آنجا به منزلمان رفتم. تجاوزی در کار نبود. تا زمانی که من آنجا بودم م. همچنین کاری نکرد. در ۲۳/۷/۹۲ از ب. در بازپرسی تحقیق میگردد. میگوید: شکایت شاکی را در مورد آدم ربائی و تجاوز قبول ندارم. تکذیب میکنم. شاکی برای یکی از خواهرانم مزاحمت ایجاد میکرد. یکبار با او در پارک م. قرار گذاشتم. از او پرسیدم شماره را از چه کسی گرفتی؟ گفت: از م.ش. گرفتهاست. قرار شد م. را ببینم، از او هم بپرسم. م. نیامد. با دوستم م. با پ. قرار ملاقات در پارک د. … گذاشتیم. او را با موتور به پارک ج. بردیم. در آنجا پشت پمپ بنزین او را کتک زدیم. قرار شد نشانی م. را بدهد. دیگر هیچ کاری نکردیم. آقای بازپرس پس از تحقیق از متهم موصوف قرار تأمین وثیقه دویست میلیارد ریال برای وی صادر می نماید. در ۶/۷/۹۲ ر.ش. که به نام م. از طرف ب. معرفی شده بود شناسائی و دستگیر میگردد. در مواجهه حضوری با پ. نامبرده گفته است: فرد دیگری که دوست ب. بود، با هم مرا اذیت کردند. همین شخص ( اشاره به ر.ش.) بود. در تحقیق از ر.ش. در مورد چگونگی موضوع میگوید: یک روز ب. که از چهار سال پیش با او آشنا هستم به من گفت: با یک نفر در پارک م. قرار دارم. برویم آنجا! من و ب. و ر.ش. آنجا رفتیم. پ. با دوچرخه آمده بود. یکربعی آنجا بودیم. پ. را در آنجا دیدیم. بعد هم از یکدیگر جدا شدیم. بعد از آن ب. به من گفت: پ. مزاحم تلفنی خواهرش بوده است. شماره را م. نامی به او دادهاست. به وی اتهام آدم ربائی و تجاوز به عنف تفهیم میگردد. میگوید: اتهام آدم ربائی را قبول ندارم. پ. خودش با ما آنجا آمدهبود. قبول دارم که با وی لواط کردهام. قضیه این چنین بود که با ب. قرار داشتیم با موتور بروم، پ. و ب. را سوار کنم. من وقتی به پارک رسیدم، ب. و پ. آمدند. سوار شدند. قرار بود پ. را به منزلشان برسانیم و به خانه خودمان بروم. در بین راه ب. گفت به پارک ج. برویم. پ. هم موافقت کرد. حدود پنج دقیقه در پارک ج. بودیم. بعد از خیابان رفتیم از زیرگذر رد شدیم، به یک زمین خالی رسیدیم. در آنجا پ. و ب. پیاده شدند. داخل زمین رفتند. کمی با هم صحبت کردند. کارش تمام شد، بعد به من گفت: تو هم انجام بده. اول قبول نکردم. بعد من هم با او لواط کردم. کتککاری در بین نبود. ب. با او صحبت کرد، خودش راضی شده بود. از ر.ش. در ۷/۸/۹۲ به اتهام شرکت در آدم ربائی با موتور سیکلت و تهدید با چاقو و لواط نسبت به پ.الف. در بازپرسی تحقیق میگردد. میگوید: ب. به من گفته بود سوار موتور میکنیم و هرجا من گفتم، تو برو. از جلو ورزشگاه … سوار کردیم. ب. پشت سر او سوار شد. به پارک ج. رفتیم و از آنجا از خیابان رفتیم. داخل کوچه رفتیم. درآنجا پیاده شدیم. ب. او را زد. با او لواط نکردیم. آقای بازپرس پس از تحقیق و تفهیم اتهام آدم ربائی و تهدید و ارتکاب لواط، قرار تأمین وثیقه به مبلغ دویست میلیارد ریال برای او صادر و او را به ندامتگاه مرکزی الف. اعزام میکند. در ۲۳/۷/۹۲ مدیر دبیرستان … شهرستان الف.، ع.ه و ن.و. یک نفر دیگر به اتهام مزاحمت برای دانش آموزان و سرقت با استفاده از اسپری فلفل را به دادگستری الف. اعلام میدارد. گزارش و اعلام مذکور به پلیس اطلاعات الف. جهت بررسی و تحقیقات مقدماتی از شکات و مطلعین و جمعآوری دلائل ارسال میگردد. از آقای الف.م. ۱۵ ساله دانشآموز دبیرستان بهعنوان گواه تحقیق میگردد. میگوید: دو نفر ناشناس به م.ر. دانش آموز حمله کردند و سویشرت او را از او گرفتند. من جلو رفتم که سویشرت مأخوذه را بگیرم، با اسپری فلفل به من جواب دادند. میخواستند ساعتم را بگیرند، من مقاومت کردم. م.ت. اظهارداشته است: در ۳۰/۱۲ پس از تعطیلی مدرسه چند نفر که ظاهراً از دانشآموزان با دوستانشان که ظاهراً مناسبی نداشتند، م.ر. را کتک زدند و کاپشن را گرفتند. من و دوستم میخواستیم کاپشن را بگیریم. با اسپری فلفل به صورت دوستم پاشیدند و ما را تهدید به کتککاری کردند. م.ر. گفته است: سه نفر از اراذل و اوباش با من درگیر شدند. نام یکی از آنها ص.ع. است. محل سکونت او شهرک … است. از هرسه نفر شکایت دارم. م.م. دانشآموز دیگر دبیرستان گفته است: هنگام تعطیلی آموزشگاه ۳ نفر یکی از دانش آموزان را با تهدید کاپشن او را میگیرند و دیگری را اسپری فلفل به صورتش میزنند. یکی از آنها ن. و دومی ب.ی. بوده است. از ب.ی. که از زندان خواسته شده بود در آگاهی تحقیق میگردد. میگوید: یکی برای من و بعد برای خواهرم مزاحمت تلفنی ایجاد میکرد. با او قرار گذاشتم پارک م. من آنجا رفتم. مجدداً زنگ زد پارک د.، آنجا رفتم. از آنجا به پارک ج. رفتیم و از آنجا به پشت پمپ بنزین؛ چون زیاد اذیت کرده بود و اعصابم را خورد کرده بود، آن کارو با ایشان کردم. یعنی لواط با او کردم. از او پرسیده میشود چه کسانی با پ. لواط کردند؟ میگوید: من و ر.ش. اکنون هم توبه کردهام. در زندان توبه کردهام. در ۱۴/۸/۹۲ از ص.ع. به اتهام درگیری و سرقت اموال دانش آموزان م. ر.، م.ت. و الف.ج. تحقیق میگردد. میگوید: در درگیری بودهام، ولی کسی را نزدهام. ن. و ب. درگیری کوچکی داشتند. از سرقت اطلاع ندارم. از او مشخصات افراد دیگر پرسیده میشود. میگوید: ب.ی.، ع.ش.، ن.، ع.ش. در مواجهه حضوری با شکات میگوید: قبول دارم که میخواستم ساعت الف.ج. را از دستش بیرون بیاورم. ب. اسپری فلفل به او زد و ن. هم یک لگد به پایش زد. ن. شروع کننده درگیری بود و م.ر. را نیز مورد ضرب و شتم قرار داد. از ص.ع. در بازپرسی تحقیق میگردد، میگوید: اتهامات تفهیمی را قبول ندارم. این کارها را انجام ندادم. به اتفاق ب. و ع.ش. و ن. به درب مدرسه شکات رفتهام. ب. از اسپری استفاده کرد، من فقط قصد میانجیگری داشتم. پس از تحقیق از متهم موصوف، قرار وثیقه یکصد وپنجاه میلیون ریال به اتهام سرقت مقرون به آزار برای وی صادر میگردد. بعد از ع.ش. به اتهام سرقت مقرون به آزار و تهدید نسبت به م.ج.، م.ت. و م.ر. از وی تحقیق میگردد، میگوید: قبول ندارم. با الف.ج. درگیر شدم، میخواستم ساعتش را بگیرم، وقتی ب.، ص.ع. و ن. آمدند، من رفتم پیش آنها؛ ابتدا ن. با م.ر. درگیر شد. من هم با الف.ج. درگیر شدم. میخواستم ساعت او را بگیرم از دستش دربیاورم. برای او نیز قرار وثیقه به اتهام سرقت مقرون به آزار و تهدید به مبلغ یکصد و پنجاه میلیون ریال برای وی صادر میشود. در مورخه ۱۸/۸/۹۲ ر.ش. با توثیق وثیقه آزاد میگردد. ب.ی. با توثیق وثیقه در ۱۹/۸/۹۲ آزاد میگردد. ن.ص. دستگیر و در ۲۹/۸/۹۲ در بازپرسی از وی تحقیق میگردد (به اتهام سرقت مقرون به آزاد و تهدید)، میگوید: به درخواست ص.ع. به جلو مدرسه رفتیم. یکی از شاکیان از مدرسه درآمد. به من فحش داد. یک لگد به او زدم، بعد هم معذرتخواهی کردم. کار دیگری انجام ندادم. بازپرس پس از استماع دفاعیات وی، قرار دویست میلیون ریال برای وی صادر مینماید. از م.ر. در ۶/۹/۹۲ تحقیق میشود. میگوید: به اتفاق دوستم ح.م. از مدرسه بیرون آمدم. ب.، ن.ص. و ع.ش. جلو مدرسه ایستاده بودند. من داشتم نگاه میکردم. ن.ص. جلو آمد، یک سیلی به من زد و بعد چند نفر روی سرم ریختند. مرا میزدند. ناظم مدرسه آمد، مرا نجات داد. درحالحاضر هیچ شکایتی ندارم. م.ت. نیز از کلیه متهمین اعلام گذشت مینماید. الف.ج. نیز اعلام گذشت مینماید. در ۹/۹/۹۲ قرار کفیل به مبلغ یکصد میلیون ریال برای ن.ص. صادر میگردد. با معرفی کفیل آزاد میگردد. خانم ش.ه. در ۲۳/۱۰/۹۲ خود را به وکالت از ب.ی. و ر.ش. به بازپرسی معرفی میکند. در مورخه ۲۶/۱۱/۹۲ آقای بازپرس قرار مجرمیت ب.ی. و ر.ش. را به اتهام شرکت در آدم ربائی با وسیله نقلیه موتوری و تهدید به قتل با چاقو نسبت به پ.الف. و اتهام دیگر ب.، ص.ع.، ع.ش. و ن.ص. به شرکت در سرقت مقرون به آزار و شروع به سرقت مقرون به آزار در مورد شکایت م.ج. هرچند شکات اعلام گذشت نمودهاند نیز قرار مجرمیت آنان را صادر مینماید. در مورد اتهام دیگر ب. مبنی بر نگهداری افشانه غیرمجاز نیز قرار مجرمیت صادر مینماید. در مورد اتهام ب. و ر. مبنی بر تجاوز به عنف و لواط به صلاحیت محاکم کیفری استان قرار عدم صلاحیت صادر مینماید. پرونده پس از موافقت دادسرا با تنظیم کیفرخواست به تبع جرم مهمتر (لواط) به محاکم کیفری استان م. ارسال و به شعبه اول دادگاه کیفری استان ارجاع میگردد. جلسه رسیدگی دادگاه برای ۲۵/۳/۹۲ تعیین میگردد. در ۲۵/۳/۹۲ جلسه رسیدگی دادگاه با حضور نماینده دادستان و متهمین به اسامی ر.ش. و ب.ی. و وکیل آنان خانم ش.ه. و ن.ص.، ع.ش. و ص.ع. بدون حضور شکات تشکیل میگردد. نماینده دادستان تقاضای رسیدگی و صدور حکم شایسته را از جهت حفظ نظم عمومی و صیانت از حقوق عامه جامعه را مینماید. پ. مجنیٌعلیه حضور ندارد. پدرش آقای الف.الف. اظهارداشته است: چون پسرم پ. نمیخواست با متهمان روبرو گردد، حاضر نشدهاست، ولی چون دادگاه فرمودند: برای اخذ توضیح حضور وی لازم است، اطلاع میدهم حاضر گردد. دادگاه خطاب به متهمین: مواظب اظهارات خود باشید. خطاب به ب.ی. ( اشتباهاً پ.نوشته شدهاست – عضو ممیز) خود را معرفی، اتهام شما شرکت در آدمربائی، تهدید به قتل و لواط به عنف، ۲- ر.ش. متهم ردیف ۲ شرکت در آدمربائی، تهدید به قتل و ارتکاب لواط به عنف و تفهیم اتهام شرکت در سرقت مقرون به آزار و شروع به سرقت مقرون به آزار و حمل و نگهداری افشانه غیرمجاز. در مورد ب.ب. اظهارمیدارد: با پ. رابطه دوستی داشتم، زیاد با هم بیرون میرفتیم. تهدیدی در کار نبوده است. با هماهنگی یکدیگر بههمراه ر.ش. به پارک ج. و بعد پشت پمپ بنزین رفتیم. درآنجا با او صحبت کردم. ایشان اعتراض نداشت. تهدید به قتل نکردهام. سرقت را هم قبول ندارم. وقتی موتور را روی جک گذاشتم، یکی از شکات با چاقو میخواست به من حمله کند. اسپری زدم. سرقتی نکردم. ر.ش. آدم ربائی را قبول ندارم. با رضایت خود پ. او را بردیم. آدم ربائی در کار نبوده است. تهدید به قتل را قبول ندارم. دادگاه اظهارات وی را بر اینکه: ب. گفته است هرجا من گفتم برو، به او تفهیم میکند، او سکوت میکند. در این موقع شاکی پ.الف. وارد میشود. میگوید: از ب.ی. و ر.ش. شکایت دارم، دوستم به من شمارهای داده بود، زنگ زدم دیدم طرف دختر نیست، پسر است. ب. جواب داد. با هم قرار ملاقات در پارک م. و بعداً در پارک د. گذاشتیم که جریان آن را قبلاً در نیروی انتظامی و بازپرسی گفتهام. مرا به منظور اینکه دور بزنیم، سوار موتور کردند. به پارک ج. رفتیم. از آنجا به چشمه رفتیم. مرا به بیابان بردند. ب.گفت: لباسهایت را درآر. مرا با چاقو تهدید کرد. ترسیدم، درآوردم. اولین کسی که با من لواط کرد، ب. بود. وقتی او کارش تمام شد، ر.ش. آمد. او هم با من لواط کرد. بعد مرا به ته کوچه رساندند. ب. به من گفت: به دوستت که شماره را داده بگو که این کار را با او هم انجام میدهیم. دو روز بعد به پزشکی قانونی رفتم. چون به مادرم روز اول نگفته بودم. از او پرسیده میشود چه کسانی شما را تهدید کردند؟ میگوید: فقط ب. تهدید کرد. البته چاقو و قمه در دست او ندیدم. ر.ش. تهدید نمیکرد. دادگاه خطاب به متهم دیگر، خود را معرفی کنید. (در این لحظه ب.ی.گریه میکند. قسم میخورد: دخول نشد، شاکی دروغ میگوید.) ص.ع. فرزند م. متولد ۷۴، دادگاه به وی اتهام سرقت مقرون به آزار و شرکت در شروع به سرقت مقرون به آزار نسبت به الف.ج. و م.ت. میگردد. متهم میگوید: من چیزی سرقت نکردم. بین ن. و ع.ر. درگیری شد، آنها را جدا کردیم و رفتیم، همین! اتهام به ع.ش. تفهیم میگردد. میگوید: درگیری شروع شد. چون ت. رفته بود دعوا کند. کاپشن خود را به ح. داده بود. ح. به من داد و من هم به دست ب. دادم. در مورد ساعت من به الف.ج. گفتم ساعت را به من بده، نداد. ب. را دیدم فرار میکند، من هم فرار کردم. ن.ص. در برابر تفهیم اتهام سرقت و شرکت به شروع به سرقت میگوید: با لباس کار داشتم سرکار میرفتم. ب. را دیدم. گفت: دوستم میخواهد دعوا کند، با من بیا بریم نگذاریم دعوا کنند. من هم با لباس کار با او جلو مدرسه رفتم. ص. به ب. زنگ زد. ب. گفت: برویم. رفتیم جلو مدرسه. پسر بچهای آمد بیرون فحاشی کرد. من هم یک دست به سینه او زدم، یکدفعه شلوغ شد. من اصلاً به وسائل آنها دست نزدم. در نهایت خانم ش.ه. وکیل متهمان در دفاع از موکلان خود میگوید: با توجه به رابطه دوستی ب. و پ. و پیامک های رد و بدل شده بین آنان، آدمربائی منتفی است و زور و تهدید نیز با توجه به مواد بالا منتفی میگردد. در مورد سرقت نیز باتوجه به گذشت، تقاضای امعان نظر و اخذ تصمیم شایسته را دارم. در مورد لواط نیز باتوجه به ندامت و پشیمانی موکلان و توبه آنان و اظهار موکلان بر عدم دخول، درخواست اتخاذ تصمیم شایسته را دارم. ص.ع .و ع.ش. گفتهاند از اینکه آنجا رفتهاند اشتباه کردهاند و اظهارداشتهاند سرقتی نکردهاند و ن.ص. نیز گفته است: فقط یکدست به سینه یکی از آنها زدم که رضایت هم دادهاند. متأهلم، فرزند ۴ ماهه دارم، مستأجر، تقاضای کمک دارم. دادگاه پس از تحقیق از متهمین قرار تأمین ب. و. ر. را به مبلغ دو میلیارد ریال درباره هریک تشدید مینماید. دادگاه ختم رسیدگی اعلام و بهشرح دادنامه شماره ۰۰۰۴۳ – ۲۸/۲/۹۳ در مورد اتهام ب.ی. و ر.ش. به ارتکاب لواط ایقابی باتوجه به محتویات پرونده اظهارات متهمان بر اینکه فقط روی پ. افتادهاند و دخولی نبوده، به لحاظ فقدان ادله اثباتی و حاکمیت اصل برائت، حکم بر برائت متهمان موصوف صادرمینماید؛ امّا اتهام آنان را در حد تفخیذ و شرکت در آدمربائی و با وسیله نقلیه موتوری با حصول علم احراز و هریک از آنان را به یکصد ضربه شلاق حدّی در مورد تفخیذ، از بابت آدمربائی هریک را به پانزده سال حبس محکوم مینماید و در مورد تهدید به قتل به لحاظ انکار متهمان و فقد ادله کافی اثباتی و اظهار شاکی بر اینکه ر. او را تهدید نکردهاست، آنان را تبرئه مینماید و در مورد نگهداری اسپری غیرمجاز ب. را به دو سال حبس درجه ۶ محکوم مینماید و در مورد ب. و ص.، ن. و ع.ش. بر سرقت مقرون به آزار و شروع به آن، صرفنظر از گذشت شکات، به لحاظ عدم احراز بزهکاری آنان، برائت آنها را از اتهامات مذکور صادرمینماید. رأی صادره به محکومان و وکیل آنها ابلاغ میشود. خانم ش.ه. با اعتراض به محکومیت موکلین خود از جهت آدمربائی درخواست رسیدگی تجدیدنظری مینماید. پرونده به دیوانعالیکشور ارسال و به این شعبه ارجاع میگردد. رای دیوان درخصوص اعتراض و تجدیدنظرخواهی خانم ش.ه. به وکالت از آقایان ب.ی. و ر.ش. نسبت به محکومیت موکلان خود به اتهام شرکت در آدمربائی باتوجه به محتویات پرونده و اینکه وسیله مورد استفاده در ربایش وسیله موتوری بوده است و اظهارات متهمان: «وقتی که از جلو منزل مجنیٌعلیه عبور مینمایند به درخواست وی بر پیاده نمودن در آنجا توجه نمیکنند.» و با سرعت از آنجا میگذرند و او را به پشت پمپ بنزین و بیابان میبرند و در آنجا وی را مورد کتککاری قرار میدهند و به ادعای مجنیٌعلیه وی را مورد تجاوز قرار میدهند و با عنایت به اظهارات ر.ش. به اینکه وی به دستور ب. هرجا و هر مسیری که او دستور میداد، میباید حرکت میکرد و توجهی به خواسته پ. نداشته است و از طرف دیگر ارتکاب جرم آنان بر ربایش با حصول علم برای هیأت محترم دادگاه رسیدگی کننده احراز گردیده است؛ علیهذا ایراد و اعتراضی به رأی تجدیدنظرخواسته در حدّی که بتواند موجبات تخدیش آن را فراهم نماید، بعمل نیامده است و لذا مستنداً به شق (الف) از ماده ۲۶۵ قانون آئین دادرسی کیفری رأی تجدیدنظرخواسته عیناً تأیید و ابرام میگردد. النهایه نظر به اینکه جرائم ارتکابی تعزیری ب. دو فقره بوده است که حداکثر مجازات برای آنها تعیین شدهاست و طبق مادّه ۱۳۴ قانون مجازات اسلامی اخیرالتصویب میباید یک مجازات اجرا گردد، لذا مستنداً به مادّه ۲۵ قانون آئین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور کیفری، رأی تجدیدنظرخواسته با افزودن عبارت «فقط مجازات اشدّ پانزده سال حبس، درباره ب. اعمال خواهد شد.» اصلاح میگردد. رئیس شعبه ۲۴ دیوانعالیکشور – مستشار لشکری – شوشتری توضیح: نمونه رای های منتشر شده در دادراه اعم از نمونه رای بدوی، نمونه رای تجدید نظر و نمونه رای دیوان عموما از نمونه رای های منتشر شده از سوی قوه قضائیه و مراکز و پژوهشگاه های وابسته به قوه قضائیه برگرفته شده است.